بعد از اینهمه سال هنوز هم تو قسمت گمشده ها آگهی چاپ میکنه.شاید کار دیگه ای بلد نیس. آخه از وقتی چشم باز کرده بهش گفتن باید دنبال کسی بگردی...معلوم نیس بعد از پیدا کردن گمشدش میخواد چیکارکنه. کاش یه کمی ...
پی نوشت:
شیخ (عر) در دادگاه خطاب به شخص فوق: نمیخواد هیچی بگی! مخصوصا در مورد گمشدت! فقط بگو چقدر عسل تولید کردی!
چی؟!
چی؟!
من نمی دونم چرا هیچ کدوم از نوشته هات رو نمی فهمم.
یا من کند ذهنم.
یا تو خیلی پیچیده مینویسی.
فکر کنم گزینه اول محتمل تره( تواضع رو حال کن)
سلاااااااااااااااام
به گیرنده هاتون دست نزنین...
مشکل از فرستنده است...
سعی میکنم خودمو اصلاح کنم...
ممنون که سر زدی...
((:
نیم ساعته دارم به عنوان و عکس میخندم!! (((:
هنوز خنده تموم نشده که متن رو بخونم، همچینی خیلی میخوامت مدیر :*
:))
سلام
ما بیشتر*:
میدونی خیلی با این حاج همذاتپنداری میکنم الان.
اصن همه همینیم! یه جور احساس جبر بر بودن.
یه احساس که شاید روزی بفهمیم غلط بوده.
البته هاچ با حاج فرق داره ها...
یکی احساس، یکی عقیده ،یکی تفکر، یکی عادت، یکی... هر کسی به نوعی.
جالب بود:)
سلام
ممنون که سرزدی...(چای دیشلمه)
سلام رفقاوبلاگت خیلیی دیشلمه است امیدوارم همیشه باشی.