دارالمجانین  (مرکز رهابخشی)
دارالمجانین  (مرکز رهابخشی)

دارالمجانین (مرکز رهابخشی)

آخرین مفر

شهر بی صاحاب!

 

یادی از بچگیها... 

پی نوشت: همینجوری الکی الکی یاد شعر دوستمون قاسم افتادم: 

مجرد کیف می کردم حسابی     گهی می رفتم اما زیرِ آبی... 

نظرات 4 + ارسال نظر
mehdi جمعه 14 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:54 ق.ظ

قبلا فقط متن هاتو نمیفهمیدم.
الان عکسهاتو هم نمیفهمم.
بابا زیر دیپلم با ما تا کن.
یه خورده از ایده هایی که پشت عکس نهفته شده با من سخن بگو ای یار موافق

سلام!
شرمنده که طرحام مث متنام افتضاحه....
مشتاق دیدار...

Somebody شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:42 ق.ظ http://alienmind.blogsky.com

سلام
با دیدن این عکس, قربون دستت چایی بریز دوباره...
فک کنم به 3 باره و 4 باره هم برسه.

سلام
اون کاراکتر وسطی که سینی چاییی دستشه رو میگی...؟!!
ممنون از حضورتون(گل)

خودم شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:34 ب.ظ http://porpot.blogsky.com

این همه مسئول رو چطور تونستی یه جا جمع کنی؟

سلام
....
...
.

خودم دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:46 ق.ظ http://porpot.blogsky.com

....
...
.
معنیش:
نمیتانم بگویم من چه هسته‌م
زبانم در دهان باز بسته است

درست بید؟

...
زبون که ...
دهن هم که...
ولی فک کنم بتونیم بگیم چی هستیم...
درکل...
برداشت کاملا آزاد!
آزاد آزاد آزاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد