دارالمجانین  (مرکز رهابخشی)
دارالمجانین  (مرکز رهابخشی)

دارالمجانین (مرکز رهابخشی)

آخرین مفر

چپه های راست(شاسی بلندان)

 

چپه های راست

ماجرای دو نفر فوق لیسانس: 

دو نفری گونی هارو بار زدن ---->  سوار تویوتای شاسی بلند شدن ---->  بین راه ماشینشون با اونهمه بار چپ کرد  ----> با چه زاجراتی از ماشین بیرون اومدن  ---->خدا خیلی رحم کرد!---->  ماشین رو دوباره رو ۴ چرخ مسلط کردن  ---->  اونهمه گونی رو از نو بار زدن  ----> مسیرو تا مقصد ادامه دادن!  

 

پی نوشت: 

* تو تصادف هم انگار به آدما نرفتیم!  

* شیخ دارالمجانین(عر): مثل میوه ای باش که بالای شاخه ای سست ایمان دارد که گلابی نیست!

مسکن داری؟ مُسکّن چطور؟!

 

 

میگن آدمیزاد حریصه. اولویتها و خواسته هاش بعد از حل شدن به اولویتهای جدید تبدیل میشن... و این پروسه در همه اعصار ادامه داشته و دارد.  

بحران زیاده اما بحران مسکن یه چیز دیگس...!

اگر مسکن همان خانه باشد و خانه همان چهار دیواری اختیاری خودمان، آنگاه مسکن عبارت خواهد بود از چهار دیوار که زیر یک سقف و روی یک زمین ، با مصالح گوناگون ساخته شده است.
اگر بزرگترین مشکل مملکت ما (و برخی ممالک دیگر) بحث مسکن باشد و از طرفی خود این مشکل، زاینده مشکلات لاینحل دیگری نیز باشد ، آنگاه می توان گفت بزرگترین مسئله مملکت ما دیوارهایی با مصالح گوناگون خواهد بود که زیر یک سقف و روی یک زمین ساخته شده اند. اگر بدانیم  کشورمان آنقدر درندشت هست که تا چشم انداز ۱60 ساله هم کمبودی در آن زمینه حس نخواهد شد، به این نتیجه میگیریم که بزرگترین مشکل ما فقط دیوارهایی اند که زیر یک سقف ساخته شده اند.  

تا دیوار نباشد سقف بی معناست بنابرین بزرگترین مشکل مملکت ما دیوار است! میدانیم: 

  دیوار = مصالح+کارگر.  

پس بزرگترین مشکل ما مصالح و کارگر است.
حال اگر فرض دومی را وارد مسئله کنیم مبنی بر اینکه مشکل بعدی کشور ما بیکاری باشد (و البته بدانیم که بیکاری عبارت باشد از وجود پتانسیل بالا در مقابل عدم استفاده از آن پتانسیل، به این نتیجه میرسیم که مشکل بعدی ما عدم وجود شرایط استفاده از پتانسیل هاست.) 

با توجه به فورمول فوق پتانسیل دیوار برای جذب نیروی کار بسیار بالاست. پس تا اینجا نتیجه میگیریم: بزرگترین مشکل کشور مصالح است. تحقیق که به اینجا رسید یعنی:"مصالح کشور" از پیگیری دست کشیدیم! (منع شدیم!) 

توجه کردین خیلی از مشکلات کشور بنا بر "مصالح" حل نشده میمونن! 

سقوط هواپیما، سقوط سهام، آشوب و گرانی و فساد و رشوه و ... 

 امان از "مصالح"!!! 

پی نوشت: 

* همیشه برام سوال بوده این مصالح رو چه کسی یا کسانی تعیین میکنند!؟  

* این پست قرار بود ۱۸مهر۸۹آماده بشه(مسکن داری؟ مُسکّن چطور؟!) که تا الان بنا بر مصالح رو هوا بود! 

دانشگاهی به نام دبستان علاقمند

 دانشگاهی به نام دبستان

دست چپ میتونه بنویسه نقاشی بکشه و در جهت(یا خلاف جهت) تنویر افکار "نه چندان عمومی" فعالیت داشته باشه...دست راست هیچ کدوم از این کارا رو بلد نیس. فقط میتونه بشینه و سرشو بندازه پایین یا نهایتش کار اون دست رو نیگا کنه. یه وقتایی هم فقط کار قلمدون رو انجام میده و مداد خودکارهارو تو نوبت نیگه میداره تا دست چپ ازشون استفاده کنه. یا نقش جَک رو  واسه اون کلهٔ غرق تفکر ایفا میکنه!
اولاش تحمل این شرایط یه کم براش مشکل بود. چند بار هم یواشکی خواست خودشو محک بزنه و یه کلمه رو بنویسه...  حتی یه بار خواست یه طرح ساده بکشه اما ...
بعد از مدتها دوباره دیدمش.حالا دیگه حتی به ادا در آوردن هم فکر نمی کنه.
چرا دست راست به دست چپ حسودی نمی کنه؟!
به خودم می گفتم از بچگی با اون یکی دست بزرگ شده بوده اونکه چیزی ازش کم نداره .چرا باید فقط به اون دست مثل یه برده خدمت کنه...
پس عدالت چی میشه؟
چرا اینقدر بی خیال داره زندگی می کنه و حتی یه لحظه هم تصور اینکه داره بهش ظلم میشه نکرده؟ (چه برسه به اینکه بخواد انقلاب، اعتصاب، یا هر کار دیگه ای انجام بده....) 

  

پی نوشت: 

هدف همه چیز رو توجیه می کنه! 

شاید بهش خبر دادن در آینده نامه اعمال رو حمل میکنه! 

عکس بالا مربوط به حاج محمود علاقمند واقف مدرسه ای که سرنوشت خیلی هارو عوض کرد.  

عکاس: یه آمریکایی ناشناس و احتمالا جامعه شناس! 

زمان:سال ۱۳۳۴

به مناسبت ایام امتحانات(چرا غولها قهر می کنند...!؟)

 بدون شرح 

 

از اون غولها بودند!صدمی با هم رقابت میکردند! گاهی سر 25 صدم با هم دعواشون میشد! همشون فقط دنبال نمره A بودند.پایین 18 براشون ننگ بود...
همگی با هم استعفا دادند...از غول بودن . از رقابت. از در صحنه بودن از زندگی از....آنها که توانستند راهی خارج از کشور شدن. جایی که به گفته خودشون آدم حساب شوند. و حق به حقدار برسد. اونایی هم که موندن استعفا دادن کنج جامعه خاک میخورن!
اونا تو هیچ آزمونی پذیرش نشدن. چون زیادی میدونستن! (زیاد دونستن هم گاها دردسر سازه!)

چند نمونه سوال همراه با پاسخهای واقعا تشریحی!
1- امین 23 ساله است. خواهرامین 2 سال از او کوچکتر است. خواهر بابک چند ساله است؟
2- 2×2 چند میشود؟
3- سینوس 45 درجه منهای سینوس 2 درجه =؟
4- ....
پاسخ:
1- کل سوال نکته انحرافی بود! من سر کلاس اشاره ای به این مبحث داشته ام و گفته بودم بابک دوست پسر عموی نامزد خواهر امین است که دو سال پیش با 206 رف تو دره!
2- به علت تقلب در این سوال از همه 2 نمره کم میشه! اثبات: چون همه جواب یکسانی داده اند
3- جواب سینوس 43 درجس!
4- .....

این هم برای اونایی که  پاسخها و نمرات براشون قانع کننده نبود:
 دلم میخواد! هر جور بخوام و به هر کی بخوام نمره میدم!مشکلی دارین؟! 

امضا. استاد نمونه شما! 

 

پی نوشت: 

پیوستن "حاجی لک لک" رو به جمع خودمون تبریک میگیم!