دارالمجانین  (مرکز رهابخشی)
دارالمجانین  (مرکز رهابخشی)

دارالمجانین (مرکز رهابخشی)

آخرین مفر

شلیک ۵ گلوله به خود!!

 شلیک 5 گلوله به خود!

 

از طرف دوستمون (نویسنده بهارنیلی به یه بازی دعوت شدم. البته یه خورده سرم شلوغ بود دعوتنامه دیر بهم رسید...به همین خاطر بود که وقتی خواستم وارد بازی بشم دیدم نه تنها بازی تموم شده بود بلکه برنامه نود هم اونو چند هفته به نقد کشیده بوده!  

به هر حال موضوع بازی این بود: "5 مورد از زوایای پنهان شخصیتی تون که دیگران ازش بی اطلاعن رو بنویسید" 

(البته بعید میدونم بروبچز از چیزی بی اطلاع باشن...!) 

(تازه هیچ آدم عاقلی نمیاد ۵ گلوله به سر خودش شلیک کنه! مگه اینکه گلوله مشقی باشه!!! (چون از نظر منطقی شدنی نیس... اگه واقعی باشه تو همون اولی...!!) )  

این هم ۵ گلوله من که زیاد کاری نیست!:  

 

۱ - خیلی پرانتز باز میکنم!(حتی تو گفتار!) فکر میکنم علتش پرش افکاره و علت پرش افکار هم علاقه به همه چیزه! (من هنوز هم نتونستم علائقم رو، روی یه موضوع متمرکز کنم!) 

 

۲  - یه کمی به احساسی بودن معتقدم. گاهی هم  «خودجو گیری » انجام میدم! (اگه خواستین یه موضوع خلاف عقل رو به شما بقبولونم ، همچین جوگیرتون میکنم که خودتون بر منکرش لعنت بفرستین! (البته  مثل هیپنوتیزمه یعنی خود طرف هم مهمه ...!)    

 

۳- من در مجموع جزء افراد خوشبین هستم و از نظر من همه چی و همه کس خوبن مگه خلافش ثابت بشه. به همین علت بی جنبه بازیهای خیلیا رو  دیدم ...البته هرکی هوس سواری به سرش زده بد جور پشیمون میشه(به خاطر مورد ۴،خصوصیت بعدی)  

 

۴- برا خودم و تعیین دوستام حاشیه امنیت پر رنگی کشیدم! یعنی خیلی سخت، کسی رو به اون راه میدم و البته خیلی سخت اونا رو از دست میدم(ترجیح میدم تعداد دوستام کم اما اساسی باشن تا زیاد و سطحی)   

 

 ۵- به شدت از بی نظمی و بدقولی بدم میاد و این دسته  همواره مورد لعن من هستند!!! (هرچند ممکنه گاهی جلوشون فیلم بازی کنم ) باتوجه به این اصل خودم هم خیلی سعی میکنم جزو  ملعونین نباشم!   

 

من هم به نوبه خودم به ترتیب ، فریاد ، بی بهانه ها ،  مهراب و عبدالوهاب  رو به این بازی دعوت می کنم

نظرات 4 + ارسال نظر
مجید رفیعی پنج‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:29 ب.ظ http://majidrafiee.blogsky.com

سلام
فکر می کنم این ها پنهان نبودن
در هر حال جالب بود.

ما که گفتیم باید گلوله ها مشقی باشه....!
ممنون که سر زدین...

مینا (یونیکورن) یکشنبه 6 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:50 ب.ظ http://silveraster.blogsky.com

سلام مدیر مرکز!

شاید اگر منو هم به این بازی دعوت کرده بودید بعضی از دوستانم خیلی خوشحال می‌شدند. البته شاید!

کلا بدم نمیاد تو بعضی از بازی‌های نتی این تیپی شرکت کنم. فقط یه نکته‌ی استراتژیک وجود داره و اونم اینه که آدم عاقل نقاط ضعفش رو فریاد نمی‌زنه که! اما خب این بازی هم مربوط به زوایای پنهان بود نه لزوماْ نقطه ضعف.

جالب می‌نویسید. سبک نوشتن‌تون جالبه برام.

موفق باشید.

سلام مینا (یونیکورن)!
از همین الان دعوتین!!
ممنون...چشاتون جالب میبینه!
{گل}

مینا(بهار نیلی) شنبه 19 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:45 ق.ظ http://baharenili.persianblog.ir

آفرین پسرم.بازیت داره خوب میشه.ادامه بده

{آیکن:همین؟!!}
اینهمه تو مسابقه شرکت کن...آخرشم هیچی!!!!!(بازم خوبه بهمون روحیه میدن!)

مینا(بهار نیلی) شنبه 19 دی‌ماه سال 1388 ساعت 08:39 ب.ظ http://baharenili.persianblog.ir

پس چی؟فکر کردی بهت سکه ی بهار آزادی جایزه میدم؟
من اگه پول داشتم واسه خودم خرج میکردم.
تازه بابت روحیه ای که بهت دادم باید ۲۰ چوق هزینه بپردازی.
کی بیام بگیرم؟

پس نه؟ میخوای سکه پاییز آزادی بده!
من چیکار به پولا دارم!. سکه رو بفرست بیاد!!
اون ۲۰ چوق رو هم بنویس به حساب!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد