-
مرغ مینا
سهشنبه 21 فروردینماه سال 1397 16:04
مرغ مینای پر حرفی بود. هر 2-3 ثانیه یه چیزی میگفت. فک کنم با این پرحرفی و پر حوصلگی قیمت بالایی داشته باشه. شایدم بعد عمری تازه به حرف اومده بوده و میخاسته تلافی یه عمر سکوت رو سر ما خالی کنه. مسلسل وار قاطی کلماتش کلمه "مینا" رو تکرار میکرد. به ازای هر کلمه ای که میگفت خودمو مخاطبش حس میکردم. شاید بخاطر...
-
فلسفه رفتن
سهشنبه 12 مردادماه سال 1395 20:43
در یک شب مهتابی یه نفر داشت کنار روخونه قدم میزد. از دور یه نفر رو دید که رفته بالای لبه پل و میخاد خودشو بندازه تو رودخونه و خودکشی کنه...از دور با هیجان و ترس فریاد زد اونکارو نکن! ...و براش از راهکارای مختلفی حرف زد... و متقاعدش کرد که برای مدتی کوتاه از تصمیمش صرف نظر کنه و با هم برن کافیشاپ کنار رودخونه و حرف...
-
مشکوک
پنجشنبه 20 خردادماه سال 1395 12:47
بطرز مشکوکی داره بهم خوش میگذره! تا حالا انقد راحت ماه رمضون به روز سومش نرسیده بود! انقدر که تصمیم گرفتم 30-40 روز بعدش رو هم روزه بگیرم! یعنی تا این حد قضیه مشکوکه ! پ ن: این لینک برداشت جالبی از روزه توسط مدیر جوانه که ارزش داره اینجام تکرارش کنم
-
آخرین روزهای زمستان
پنجشنبه 13 خردادماه سال 1395 16:00
زمستون سه سال قبل بود که این اگهی زده شد. یجور اگهی ترحیم مجازی. امیدوارم تو محیط غیر مجازی کنار خونوادش در کمال صحت و عافیت باشه . بعضیا نبودنشون هم اموزندس:) این هنر هر کسی نیس
-
خوراک فکری
سهشنبه 11 خردادماه سال 1395 20:01
بقول شیخ دارالمجانین: ماه رمضان آمد و ماه رمضان رفت/ ای کاش نمی آمد و ای کاش نمیرفت!! اگه انقدر که ما روی بخش گوارشی ماه رمضون زوم کردیم روی بخش فکری اون زوم کرده بودیم خیلی اوضامون بهتر بود! فایده اصلی روزه در تذهیب نفسه که الان فقط تبدیل شده به ریاضت بدن! ورود اون حجم بالای غذا در اول و اخر روز و تشنگی و شرایط سخت...
-
روز رحمت و زحمت مبارک
پنجشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1395 09:03
-
روز برکت مبارک
پنجشنبه 12 فروردینماه سال 1395 10:17
-
توهم
چهارشنبه 4 فروردینماه سال 1395 10:27
پ ن: * شاید توهم توطئه باشه.شاید من زیاد مشکوکم.اما حس میکنم ماها رو تنها بار آوردن! وگر نه ما آدمای خخوبی هستیم!! تمامی موقعیتهای "جمع شدنی" رو ازمون گرفتن . مردمی که در کنار هم تنها باشن کنترلشون راحتتره! * اوضاع فرهنگی، اقتصادی، علمی، اجتماعی، و...و حتی مذهبی اونجوری نیس که باید باشه. اینو از مردم کوچه...
-
نوروز در جامعه صنعتی
سهشنبه 3 فروردینماه سال 1395 20:56
-
انتظااااااااااااار
جمعه 7 اسفندماه سال 1394 08:04
نمیدونم کی قراره دوره این مدل تبلیغات عصرحجری سر بیاد .(تصاویر و فیگورهای آتلیه ای نامزدها اونهم با تکراری احمقانه بر در و دیوار شهر، بوی غذای ستادها تا وعده و توهینهای بچگانه...) یعنی ساختن یه سایت جامع از همه نماینده هاهمراه پروفایل وسابقه عملی، انقدر سخت و پیچیدس که هنوز به این روشهای قرون وسطایی با این شکل و هزینه...
-
انتخابات
جمعه 30 بهمنماه سال 1394 15:32
-
نقطه صفر
جمعه 30 بهمنماه سال 1394 13:36
یکی از دوستان در مورد یه پاورپوینت مطلبی نوشته بود. شاید واستون تکراری باشه. اما واسه امثال من تکرارش هم جالب بود: ... ماجرا از برگ یه درخت شروع میشه. بعد تصویر بالا و بالاتر میره تا به مدارهای زمین، کهکشان راه شیری ...بعد تصویردوباره برمیگرده به همون برگ ولی این بار برعکس. پایین تر و پایین تر. تا اتم و اجزای...
-
به دنبال کدکنی
جمعه 30 بهمنماه سال 1394 13:23
اون زمونا خیلی دوس داشتیم دانشکاهمون سرشار از انرژی و علم و...باشه. نشد. حالام دنبال محیطای کاری با نشاطیم که رشد و تعالی توش باشه. امیدوارم بشه.
-
روز سیاه
شنبه 5 آذرماه سال 1390 19:06
تاریکی بود و بارون...... تنهاتر از اونی بودیم که فکرشو می کردیم. ... تصادف کردیم . چی میشد میرفتم اون دنیا راحت میشدیم....؟ دلمون به چی خوشه....؟ کی بشه اون دنیا به همه جواب سوالامون برسیم....؟ اصلا میرسیم به جواب یا نه...؟! پی نوشت: باید قمارباز باشی تا بفهمی فرق است بین " باختن" و " بد باختن" !
-
ما مرد جنگیم
جمعه 27 آبانماه سال 1390 11:38
این طرحو قبلنایه جایی دیدم خوشم اومد ...
-
نجوا با پاییز
پنجشنبه 5 آبانماه سال 1390 23:09
برای رفع دلتنگی چیکار کنم؟ - بستگی داره....بگو دلتنگ چی شدی تا جوابتو بگم. هوای نیمه بارونی چالوس ... - فراموشش کن. قصه های پدر بزرگ... - فراموشش کن. اکیپ بچه های خوابگاه ... - فراموشش کن. نخل میدون امیرچخماق یزد ... - فراموشش کن. هوای برفی خونسار... - فراموشش کن. .... آخه چه جوری...؟ خودت هم میتونی فراموش کنی؟ کجا...
-
شتاب سنج
جمعه 15 مهرماه سال 1390 19:21
قدیما فک میکردم امکانات اولیه و ثانویه برا رشد کافین... الان حس میکنم یه چیزی این وسط کمه....! (؟)
-
انقلابهای پلاستیکی!
جمعه 8 مهرماه سال 1390 14:42
در مورد عکسای پست قبل : برق شادی تو نگاه امیر غفور، جدیت بازیکنان، هیجان تماشاچیا که انگار هم آدرنالینشون از بازیکنای داخل زمین بیشتره هم ضربان قلبشون، آرامش و اعتماد بنفس بعضی بازیکنا.... یاد یه موضوعی افتادم. با بچه های مطبوعات رفته بودیم واسه مصاحبه. یکی از مربیان والیبال بانوان تو اون مصاحبه حرف تامل برانگیزی زد....
-
اعتماد بنفس/عزت نفس
جمعه 8 مهرماه سال 1390 14:07
فعلا فقط تبریک میگیم...از پیروزی لذت ببرین! حرفمونو تو پست بعدی میزنیم!
-
یک نگاه و یک دنیا حرف
دوشنبه 4 مهرماه سال 1390 22:24
کاش میدونستیم به چی فکر میکنی. خیانتها و اشتباهاتی که کردی بزرگتر بود یا خیانتهایی که از رفقای غربی دیدی... پی نوشت: از نظر انسان ها سگ ها حیواناتی با وفا هستند؛ اما از نظر گرگ ها؛سگ ها گرگ هایی بودند که برای بودن در رفاه و آسایش تن به بردگی انسان ها دادند. * چگوارا * (با تشکر از چیروکی دل )
-
دانشکاه کولون بیا!
شنبه 2 مهرماه سال 1390 20:13
اشتباه نشه ها ! نمیخوایم در مورد دانشگاه کلمبیا صحبت کنیم. اینکه رکورد آمار نوبلیستا رو داره و اینکه بیش از ۸ میلیارد دلار پشتوانه مالی داره یا اینکه بیش از ۲۰۰۰استاد تمام ... موضوع این پست، همین دانش کاه های خودمونه. بزاریت اینطور ادامه بدیم: شما حتما اون داستان میمون رو شنیدین که هر موقع میرف موز بخوره کتکش میزدن.و...
-
مشکل آپلود عکس!
شنبه 2 مهرماه سال 1390 20:12
هرچی صبر کردم پرشین گیگ درست نشد که نشد. نمیدونم مشکل از منه یا کل شبکه ایران... مجبور شدم جای دیگه آپلود کنم...
-
موشکافی خر خونی
دوشنبه 28 شهریورماه سال 1390 22:26
اشاره یکی از دوستان اهل دل به این صفت (خرخونی) موجب شد برای اولین باریه تحلیل بررسی علمی واسه اون ترتیب بدیم. نتیجه نهایی اینکه خر خونی صفت خوبی نیست. یه جور گیر کردن تو قافیه محسوب میشه... (عین تصویر فوق که گیر کردن تو قافیه رو مرحله به مرحله نمایش داده!و جالب اینکه این گیر کردن مدام از شکلی به شکل دیگه تبدیل میشه!!)...
-
ماجرای دوتا نمکدون!
جمعه 25 شهریورماه سال 1390 19:17
آرمان: واقعیت
-
ممنونم دکتر
شنبه 12 شهریورماه سال 1390 00:50
فصل امتحانات بود. دو نفری روی تراس خوابگاه ساعت ۲-۳ نیمه شب حرف می زدیم. هیچ وقت اون شب رو فراموش نمیکنم... حالش گرفته بود. یه نگاه معنی داری کرد و گفت: بلاخره از دانش گاه اخراجم کردن! اینو که گفت بغض گلومونو گرفت... چند وقتی بود که اوضاش بهم ریخته بود... (تو این مواقع دنبال کسی هستی که باهاش درد دل کنی.دانشجوی...
-
جگرها خون شود تا ...
جمعه 11 شهریورماه سال 1390 19:19
نمازخونه خوابگاه دانشجویی. بچه های ارشد. آمادگی در راه دکتری
-
بدون شرح!
جمعه 11 شهریورماه سال 1390 19:19
به یاد روزایی که با هم میرفتیم کوهنوردی! چقدر خوش میگذشت!
-
هرچه باداباد
جمعه 11 شهریورماه سال 1390 19:18
صدای تلفن چرتمو پاره کرد. (صدای کمال اونطرف خط سراسر ذوق و خوشحالی بود.)مژده بده! استخدام شدی! ... (کاش منم میتونستم اینقدر ذوق کنم...) حتی اونموقع ها که کمال خبر قبولی دانشگاه رو بهم داد خیلی سعی کردم هم نوا با اون ذوق کنم اما انگار کودن تر از این حرفا بودم... با اصرار اون بود که رفتم آزمون استخدام سازمان پولی مالی...
-
شهر بی صاحاب!
جمعه 11 شهریورماه سال 1390 19:17
یادی از بچگیها... پی نوشت: همینجوری الکی الکی یاد شعر دوستمون قاسم افتادم: مجرد کیف می کردم حسابی گهی می رفتم اما زیرِ آبی...
-
چپه های راست(شاسی بلندان)
جمعه 11 شهریورماه سال 1390 19:16
ماجرای دو نفر فوق لیسانس: دو نفری گونی هارو بار زدن ----> سوار تویوتای شاسی بلند شدن ----> بین راه ماشینشون با اونهمه بار چپ کرد ----> با چه زاجراتی از ماشین بیرون اومدن ---->خدا خیلی رحم کرد!----> ماشین رو دوباره رو ۴ چرخ مسلط کردن ----> اونهمه گونی رو از نو بار زدن ----> مسیرو تا مقصد ادامه...