دارالمجانین  (مرکز رهابخشی)
دارالمجانین  (مرکز رهابخشی)

دارالمجانین (مرکز رهابخشی)

آخرین مفر

یه جزیره متروکه با کلی سکنه!

هر لحظه یه تازه جدید 

یکی از دوستان مخلص چند تا سوال مطرح کردن. جوابا رو تو یه پست مستقل آوردم.(چون اولا: جواب طولانی بود در ثانی: دلم میخواست، دوست داشتم!)سوال:

۱-ببخشید میشه یه سوال انحرافی هم من بپرسم؟
۲-شما چند نفری با هم یه وبلاگ مینویسین؟
۳-بعدشم اینقد زیادین که آدم نمیدونه کلاس چندمین و چیکاره این و از این حرفا...

   

جواب: 

سلام!
۱- بله! 

۲- حتی اگه بخوایم جواب انحرافی بدیم باید گفت: همه ما آدمها، واحدی از چندین شخصیتیم! اگه یه کم به خودمون فکر کنیم می بینیم وجود ما پر از آدمای مختلفه! یه نفر از بین این همه آدم حرف آخر رو میزنه به اسم "من"! هر کدوم از اون آدما که زورشون بیشتر باشه، میشه"من"!!!
تو هر آدمی هم این مسابقه زورآزمایی وجود داره...تفاوت آدمها هم به علت تفاوت قدرتهاست....
قال شیخنا: وجود هر کدوم از ما مثل جزیره رابینسون کروزوئس! ...(بقیه ی حرف شیخ(ع.ش) یادم نیس!)٭ 

تو این جزیره هر لحظه ممکنه با آدما و چیزای جدید روبرو بشیم! حالا یه نفر ممکنه با "چهارشنبه" و "شنبه" و...برخورد کنه، یکی هم، "عبدالوهاب" و "حاجی خاله" و "حاجی لک لک" و ...(هرچند من پنجشنبه ها رو ترجیه میدم) هر کدوم از این تازه ها میتونه اثر خاص خودش و خاص تو رو بر تو داشته باشه...٭٭

 ۳- رجوع شود به پاسخ بالا و از این جور حرفا...!

اما در مورد اینجا باید بگم فعلا زور مدیر مرکز به بقیه میچربه!(ما مخلص مدیر مرکز هم هستیم!) 

 

پی نوشت 

٭ بعدها "دانیل دِفو" انگلیس تبار، از همین گفته استاد، رمانی نوشت که شهرت جهانی یافت! 

٭٭جالب اینکه نه تنها اثر "تازه ها" بر تو، به خودت بستگی داره، نوع و  اندازه جزیره هم به تو بستگی داره! 

نظرات 4 + ارسال نظر
مینا(بهار نیلی) شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:05 ق.ظ http://baharenili.persianblog.ir

بله من کاملآ متوجه شدم شما چند نفرین.دیگه مشکلی نیست(آیکون : چی بگم والا)

متوجه شدی چند نفرین؟ یا متوجه شدی چند نفریم؟!(آیکن:خدا رو شکر)

لبخند شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:28 ب.ظ http://labkhandeman.blogsky.com/

سلام
با وجود اینکه من این سوالات رو نپرسیده بودم ولی خوب دمتون گرم که توضیح دادین((مثلا))

سلام!
دم خودتون گرم که لطف کردین نظر دادین...((مثلا))

آدم شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 05:23 ب.ظ

ای دوست بر جنازه دشمن چو بگذری

شادی مکن که بر تو همین ماجرا رود ( سعدی)

چی بگم

نصرتی یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:15 ق.ظ

سلام.
میشه در مورد عکسی که گذاشتین ُ با ادبیات شیرین خودتون توضیح بدین.

سلام
قرار نبود سوالای سخت، سخت بپرسینا...!!!
پیشنهاد میکنم متن رو یه بار دیگه بخونین...
ممنون که نظر دادین!منتظر نظرای خوبتون هستم(گل)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد