دارالمجانین  (مرکز رهابخشی)
دارالمجانین  (مرکز رهابخشی)

دارالمجانین (مرکز رهابخشی)

آخرین مفر

سوپر کماندوی بازنشسته

چریک بازنشسته  

پیرمرد هر تازه واردی رو که میدید براش حرف میزد. دچار یه جور حواس پرتی شده بود. داستانها و روایتهای مختلف رو به صورت قاطی تعریف میکرد و دست آخر هم یه نتیجه عجیب ازش میگرفت! این بار نهم بود که سکته کرده بود! کارمند بازنشسته یه شرکتی بود که مدام رئیسش،XXXرو دعا میکرد. میگفت این آدم(XXX) خیلی به مردم خدمت کرد. خدا رحمتش کند. الان دیگه این جور آدما خیلی کم شده اند.(شرکت تولیدی او زمانی  حرف اول رو میزد اما بعد از فراگیر شدن قوانین دست و پا گیر دولتی و...بساطش جمع شد... اقوامشم رفتن خارج...! لاشخورا هم خوشحال از این واقعه نشستن سر سفره (اموال اون)باد آورده و جشن گرفتن...). ٭ 

یه جوری از اون کارآفرین، (XXX) یاد میکرد که فکر میکردی پدرشه! چنان با احترام اونو دعا میکرد انگار اون سرباز بوده و  XXX، فرمانده ارشد! یک کار آفرین نمونه که کلی آدم، آبرومندانه براش کار میکردن. والبته با جون و دل! نه مکه رفته بود نه کربلا! پیر مرد رو میگم. افتخارش کار برای XXX بود. میگفت همون کار آبرومندونه که لقمه حلال ازش در می اومد برام حکم مکه و... داره. به طرز عجیبی روی این حلال بودن تاکید داشت. با اینکه بعضی از حرفاش برا من که دائم اینجام تکراریه، اما باز میخوام با مستمعین جدید همراه بشم. یک کماندوی بازنشسته که بعد از عمری نبرد با افتخار از فتوحاتش تعریف میکنه! 

پی نوشت: 

٭ اون رفت اما بیمارستانها و مدارس و ...ای که ساخته هنوز شکوه و بزرگی اونو به رخ لاشخور ها میکشه! (هرچند که خیلی از کاراش علنی نبود و کسی خبر نداره)

خونواده هایی که از بقل اون نون میخوردن هر روز براش دعا میکنن. کسی که جانشینی براش پیدا نشد.

نظرات 4 + ارسال نظر
مجید رفیعی دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:00 ب.ظ http://majidrafiee.blogsky.com

سلام
باید آدم‌های xxx بیشتر به جامعه معرفی بشوند و مورد قدردانی قرار بگیرند.
از مطلب خوبتان متشکرم

سلام
موافقم. هرچند میدانم این گونه افراد منتظر قدردانی نیستند...(مصداق مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان...)
قابل نداشت!(گل)

ننه نقش جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:28 ب.ظ http://http://kmangirbastani.persianblog.ir/

سلام
ایران

سلام
؟!...

مینا(بهار نیلی) شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:51 ب.ظ http://baharenili.persianblog.ir

خوبی وظیفه ی همه ی ما آدمهاست در قبال نعمتهای بیشمار خداوند.
وظیفه ای که فراموش شده...

...

Baran یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1395 ساعت 11:06 ب.ظ

تصویر خوبیه..خصوصا عینکی که چونان؛)لحاظ نمودین...
شماره تخت..(:.فقط ؛مگه نشسته هم سرم میزنن؟ پرستار چرا نیست؟چرا بجای زنگه پرستار صدا کن؛پریز برق گذاشتین؟حدعقل قفل کودک پریز رو لحاظ کنین
بله مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان
نه!ممنون.


سرم زده بعدا نشسته برا حرف زدن...
خب چیزی که تو کادر بوده کشیدم دیگه شاید اون زنگه پایین تر خارج از کادر باشه...
ممنون از دقت نرتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد