دارالمجانین  (مرکز رهابخشی)
دارالمجانین  (مرکز رهابخشی)

دارالمجانین (مرکز رهابخشی)

آخرین مفر

خوب، بد، زشت

 

خوب، بد، زشت

  

 نمیدونم چرا عادت کردیم پلیس رو همیشه عصبی ببینیم. کسی که با پرخاشگری و تشر، مدام در تحرکه. کسی که یه لحظه آروم قرار نداره. مداام با مردم بحث میکنه، هشدار میده، گاهی علاوه بر داد زدن فحش میده و می شنوه... انگار اینکه پلیسا با تحکم حرفشونو به مردم بگن قانون شده ... 

چه خبره؟ یه لحظه واستا! چه اشکالی داره همه (راننده ها، پلیسا،  عابرین) با آرامش کاراشونو انجام بدن؟ نمی دونم چرا این فرمانده ( و حتی بعضی از مردم عادی!) میخوان همش من و امثال منو عصبی ببینن؟ میخوان داد بزنم، زور بگم، تحکم کنم ... عجب درخواستایی! شیطونه میگه...

*   گاهی  شیطونه بهم میگه واسه خلاصی از اینهمه فشار عصبی خودمو پرت کنم جلو ماشین... 

از اون آدماست که به دشمن نیاز ندارن! چون علاوه بر اونهمه دشمن، خودش بزرگترین دشمن خودشه. شیطونه میگه ...

  

*   شیطونه میگه بزنم تو صورتش دماغش بره تو هیپوتالاموسش. همین  xxx  رو میگم. که جلو افسرای سرباز، خوب ادای شیر در میاره؛ اما جلو mmm دستمال بدست میگیره. همونی که به خاطر گندکاریهاش سرنوشت باهاش کاری کرد که بره کارشناسی یه تصادف فوتی. وقتی هم که از روی کنجکاوی رفت به جنازه نیگا بندازه دید پسر نوجوونه خودشه!  

*   میخواستم فقط بهش تذکر بدم و بعد از چک کردن مدارکش بذارم بره. مدارک رو نداد که هیچ، با وساطت ۲ نفر "عابر فضول" طلبکار هم شد! شیطونه میگف یه جریمه بنویس تا شوهرش بفهمه با کی زندگی میکنه.   

*   چراغ قرمز رو رد میکنه. یه خنده تمسخر آمیزی هم به اونایی که حق تقدم داشتن میندازه و میره. شیطونه میگه منم بهش لبخند بزنم و بعد که رفت یه جریمه ۲ برگی ۴۰ تومنی واسش بنویسم. 

*   دمش گرم! با یه " خسته نباشید " ساده چقدر سرحال آوردم. تو این کلافگی و شلوغی. تو این دود و غبار و سر و صدا. تو این گرما و اعصاب خوردی. پس کو این شیطونه؟! من که تا حالا هرچی گفته عمل کردم. حالا باید چیکار کنم؟!

نظرات 6 + ارسال نظر
مجید چهارشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:34 ق.ظ

سلام
به این گونه عمل کردن می گویند «عملکرد انفعالی» یعنی این که متناسب با رفتار دیگران عمل کرده ایم.
به نظر من هرکسی می تواند برای خودش یک اصولی تعریف کند و طبق آن عمل کند و اگر زمانی کسی دهن کجی یا کاری کرد که باعث عصبی شدن ما شود به اصول مراجعه کنیم و طبق آن عمل کنیم.

سلااااااام
امیدوارم حضوری در این مورد بیشتر صحبت کنیم...
ممنون بابت نظرتون(گل)
در پناه حق

آدم پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:50 ب.ظ

بعد از مدتها سلام!
میدونی که گرفتار بودم... درس و زن و ...
از من میشنوی دکتری که گرفتی بعد زن برو! نیگا به من کن! من دانشجوی دکتری هستم یا یه توپ فوتبال که برای پایبند بودن به مسئولیتهام مدام با این و اون سرو کله بزنم...
فرصت بشه بازم میام. انشالله حضوری گفتمان میکنیم.
خدانگهدار

سلااااااااااااااااااام
خوب که فکر میکنم میبینم چقدر دلم برات تنگ شده بود!
جات واقعا خالی بود...
نامرد!میدونی چند وقته همدیگه رو ندیدیم...!؟
نمیگی ما سربازا تو دیار غربت چی میکشیم؟!
بگذریم...
پروفسور داشتیم...؟!
مارو سیامیکنی؟!توپ فوتبال کدومه؟!درسته مسئولیتها زیاده درسا سخته شرایط جامعه افتضاحه.... اما شرایطی که شما داری آرزوی خیلی از امثال منه!!!
واسه اولین دیدار حضوری شیرینی یادت نره!(میدونی که واسه چی!؟)
به امید دیدار.در پناه بارون

آدم پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:51 ب.ظ

راستی یادم رف بپرسم این عکس خودته؟!

نظر خودت چیه؟!!
خوب که فکر میکنم میبینم از نظر فنی و عکاسی هر کسی میتونه باشه! هر کسی بیاد عینک بزنه و یه کلاه بذاره!

دکتر خودم جمعه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 06:06 ب.ظ

عشوه خرکی نداشت؟

پ.ن: تو یزد خوشتیپا رو میگیرن! مواظب خودت باش، اونجا مشد نیست دیگه :دی

نمنه؟!!!
پ ن: شما گریم کن بیا یزد! :دی

امیرمالک شنبه 11 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:28 ب.ظ

چی شد ؟ این پستو حذف کرده بودی دوباره گذاشتی؟؟!

سلام
یه کمی مطالبشو تغییر دادم و یا حذف کردم...
اگه بازم ایرادی دیدین بگین کلا حذفش کنم...!

محمود جمعه 17 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:34 ب.ظ

به به عجب تیپی به هم زدی بابا ای ول
شناسایی شدی رفت..............

دوست داری میتونی بیای سربازی.! یه کلاه بخر و یه عینک!
نه هنوز واسه شناسایی زوده......!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد