بنا بر سلسله علتهایی میخواستیم برای بار هزارم، مرکز رو تعطیل کنیم...
فشار و استرس از یه طرف، دوری شما دوستان از طرف دیگه ما رو به دو سوی مخالف میکشید(در حد پاره شدن).
یکی از دوستان هم تو وبلاگش به این موضوع اشاره کرده بود.
اگه واسه یه مدت آپ نکردیم نگران نشین. برمیگردیم. شاید هم بریم به یه وبلاگ دیگه...
اما خوب که فک میکنیم میبینم فرقی در اصل ماجرا نمیکنه!
پس فعلا همینجا میمونیم! (میخواستیم نامه خدا حافظی بنویسیم خیر سرمون!!)
شیخ(عر):
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست
او رفته از آنروز ولی سنگ همانجاست!!
سلام مدیر جان،
برای من، نبودن شما، مثل سیگار میمونه، برا یه آدم سرطان ریهای. خیلی سخته، ولی اگه قرار باشه تو اینجا باشی و بنویسی و نوشتنت باعث دردسر بشه برات، ننویس!
جایی زندگی نمیکنیم که حریم خصوصی معنا داشته باشه، از مارک شورت هم بتونن استفاده میکنن و دهن رو آباد میکنن.
مواطب خودت باش.
پ.ن: ولی خودمونیم، بنویس (؛
سلامی چو بوی خوش آشنایی..
...
چقدر حنجره مونو پاره کنیم....بابا سیگار ضرر داره...بده...اصلا...
...
برای بار هزارم تصمیم شورای مرکز رو وتو کردیم...
توبه گرگ مرگه! ( اهالی این مرکز اگه نرمال بودن اینجا نبودن! :))
پ ن : (؛
احتمالن برای بار هزارم هم مرکز رو افتتاح می کردی!!
من که نفهمیدم چی شد :-o
:)
شاید
یعنی شاااااااااااااااید !
ممنون بابت نظرتون(گل)
slm
ه___________ی من عاشق این شعرم
بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت:
نری یه وقت تنها میشم...
علیک slm!
گفته بودیم که ...شما دوستان ...
(ذوق و اشک شوق و جو گیری و ...)
کجا کجا..................ما تازه دارییم میایم!!!!!!!!!!!!جایی نری ها.تو هم بیا پیش ما
بفرمایین... خوش اومدین...
(چرا میزنی...؟!!)
حتما...